تازه چه خبر ؟

دوستان سلام ،

     تعدادی از دوستان ، ضمن مطالعه مطالب نظراتی داده بودند که از آنها ممنونم . تعدادی هم خوششان نیامده بود و فحاشی کرده بودند که از آنها هم اگر پس از مطالعه دقیق و تفکر مناسب فحاشی کرده اند ( البته بعید می دانم آدم اهل مطالعه و تحقیق فحاشی هم بکند ) ممنونم !!!!

اما خبر جدید :

     ۱- اولین قسمت از مجموعه مقاله تاریخ جامع صابئین را که قبلا قولش را داده بودم برای مطالعه و استفاده شما روی وبلاگ و در آرشیو صابئین قرار داده ام که امیدوارم از آن استقاده لازم را ببرید و نظرتان را هم برایم ارسال کنید و منتظر قسمتهای بعدی این مقاله باشید .

     ۲- اولین متن درباره تاریخ اقلیت آشوری روی وبلاگ قرار گرفته است که می توانید با مراجعه به آرشیو آشوریان آنرا مطالعه کنید .

موفق و موید باشید  

مختصری از تاریخ اقلیت آشوری

سر آغاز

 

بر اساس‌ شواهد و مدارک‌ موجود، آشوری‌ها، قرن‌ها در ایران‌ سکونت‌ داشته‌اند، لیکن‌ نمی‌توان‌ تاریخ‌ دقیق‌ ورود آنان‌ را به‌ ایران‌ مشخص‌ کرد. چندین‌ نمونه‌ از این‌گونه‌ مهاجرت‌ها به‌ شرح‌ زیر است: تیگلات‌ پلسر اول‌ (1015-1077 ق‌م‌) در زمان‌ سلطنت‌اش‌ بر امپراطوری‌ آشور چندین‌ بار به‌ سرزمین‌ ماد بویژه سرزمین‌های‌ اطراف‌ دریاچه‌ ارومیه‌ لشکرکشی‌ کرد‌ و تعدادی‌ از آشوریان‌ را در آنجا سکنی‌ داد. همچنین‌ از کتیبه‌ای‌ که‌ از زمان‌ سطنت‌ سارگن‌ دوم‌ به دست‌ آمده‌ است‌، این‌ مطلب‌ درک‌ می‌شود که‌ بین‌ سال‌های‌ 721-705 ق‌م‌. گروه‌هایی‌ از آشوری‌ها در فلات‌ ایران‌ و سرزمین‌ ماد اسکان‌ داده‌ شده‌اند. بر اساس‌ همین‌ کتیبه‌ در این‌ زمان‌ در حدود دویست‌هزار آشوری‌ در ناحیه‌ آذربایجان‌ فعلی‌ ساکن‌ شده‌اند. در زمان‌ سناخریب‌، سرحدون‌ و آشور بنی‌پال‌ اسکان‌ آشوری‌ها در ایران‌ ادامه‌ داشت‌ و در زمان‌ سلطنت‌ شاپور اول‌ (خسرو انوشیروان‌) تعداد قابل‌‌توجهی‌ از آشوری‌های‌ ساکن‌ در شهرهای‌ روها (ارفه‌)، انطاکیه‌ و نصیبین‌ به‌ ایران‌ انتقال‌ و در شهرهای‌ توس‌، نیشابور و هرات‌ اسکان‌ داده‌ شدند. خسرو پرویز نیز تعداد قابل‌توجهی‌ از آشوری‌های‌ سوریه‌ و فلسطین‌ را به‌ ایران‌ انتقال‌ داد. پس‌ از تصرف‌ شهر (ارفه‌) به وسیله‌ رومی‌ها و آزار مسیحیان‌ آشوری‌ ساکن‌ این‌ منطقه‌، تعداد قابل‌توجهی‌ از آنان‌ به‌ نصیبین‌ و سایر شهرهای‌ ایران‌ پناهنده‌ شدند و مدرسه‌ ارفه‌ نیز که‌ به وسیله‌ رومی‌ها تعطیل‌ شده‌ بود، به‌ قلمرو ایران‌ منتقل‌ شد.

در زمان‌ خلافت‌ عمر ـ یکی‌ از خلفای‌ راشدین‌ ـ همه‌ آشوری‌های‌ شهر کوفه‌ به‌ جزایر و سواحل‌ جنوبی‌ خلیج‌ فارس‌ کوچانده‌ شدند و بدین‌ ترتیب‌ تعداد قابل‌توجهی‌ از آشوری‌ها در صفحات‌ جنوبی‌ ایران‌ سکونت‌ گزیدند.

آخرین‌ موج‌ مهاجرت‌ آشوری‌ها به‌ ایران‌ در قرن‌ بیستم‌ و در سال‌های‌ اولیه‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ صورت‌ گرفت‌ و آن‌ زمانی‌ بود که‌ عثمانیان‌ پس‌ از کشتار عظیم‌ ارامنه‌ و آشوری‌های‌ ترکیه‌، عشایر آشوری‌ را با کسب‌ اجازه‌ از ولیعهد ایران‌ به‌ مناطق‌ خوی‌، سلماس‌ و ارومیه‌ کوچانیدند. بر اساس‌ شواهد و مدارک‌ به دست‌ آمده‌ از قبرها و کلیساهای‌ تاریخی‌ به طور کلی‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ اسکان‌ آشوری‌ها در ایران‌ با تاریخ‌ این‌ سرزمین‌ عجین‌ بوده‌ است‌. واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ آشوری‌ها پس‌ از سقوط‌ امپراطوری‌ در بین‌النهرین‌، جزئی‌ از ملت‌ ایران‌ شده‌ و با مردم‌ این‌ سرزمین‌ سرنوشت‌ مشترک‌ پیدا کرده‌اند.

پذیرش‌ مسیحیت‌ و تأسیس‌ کلیسای‌ شرق‌ آشوری‌

 

آشوری‌ها از بدو پیدایش‌ مسیحیت‌ بدین‌ آیین‌ گرویده‌اند. اکثریت‌ آنان‌ در قرن‌ اول‌ تا سوم‌ میلادی‌ به‌ این‌ دین‌ روی‌ آوردند. روایات‌ متعددی‌ نیز در مورد نحوه‌ و زمان‌ مسیحی‌ شدن‌ آشوری‌ها به‌ طور دسته‌جمعی‌ وجود دارد که‌ مربوط‌ به‌ شهر ارفه‌ یا ادسا که‌ یکی‌ از مراکز مهم‌ سیاسی‌، مذهبی‌ و علمی‌ آشوری‌ها بود، است. بنا به‌ روایات‌ آشوری‌، در زمان‌ حیات‌ مسیح‌، آبکار پنجم‌ پادشاه‌ دولت‌ ارفه‌ بود و از بیماری‌ لاعلاج‌ رنج‌ می‌برد، در همین‌ زمان‌ اخبار مربوط‌ به‌ معجزات‌ شفابخش‌ حضرت‌ مسیح‌ به‌ گوش‌ پادشاه‌ رسید و به همین‌ لحاظ‌ پیک‌ به‌ جانب‌ آن‌ حضرت‌ فرستاد و ایشان‌ را دعوت‌ کرد که‌ به‌ شهر او بیاید و ضمن‌ آنکه‌ به‌ دور از آزار یهودیان‌ به‌ تبلیغ‌ دین‌ خود می‌پردازد، او را نیز شفا دهد. حضرت‌ مسیح‌ در پاسخ‌ به‌ پادشاه‌ نوشت‌: من‌ رسالتی‌ از جانب‌ خدا دارم‌ که‌ موعد اتمام‌ آن‌ فرارسیده‌ است‌ و با آنکه‌ از تو سپاس‌ دارم،‌ اما نمی‌توانم‌ نزد تو بیایم‌، لیکن‌ به‌ جای‌ خود یکی‌ از پیروانم‌ را به‌ سوی‌ تو خواهم‌ فرستاد تا هم‌ تو را شفا دهد و هم‌ مردم‌ شهر تو را به‌ دین‌ راستین‌ هدایت‌ کند. و بدین‌ ترتیب‌ در حدود سال‌های‌ اول‌ میلادی‌ یکی‌ از رسولان‌ به‌ نام‌ «ادی‌» یا تدئوس‌ به‌ ادسا اعزام‌ شد و آبکار را شفا داد‌ و بدین‌ ترتیب‌ اکثریت‌ مردم‌ شهر ارفه‌ به‌ دین‌ مسیح‌ گرویدند. و نخستین‌ کلیسای‌ شرق‌ آشوری‌ در شهر ارفه‌ (رها یا ادسا) به وسیله‌ این‌ شخص‌ تأسیس‌ شد و آن‌ را کلیسای‌ شرق‌ یا کلیسای‌ پارسیان‌ نام‌ گذاشتند و قرن‌ها به وسیله‌ این‌ کلیسا به‌ تبلیغ‌ دین‌ مسیحیت‌ و گسترش‌ علوم‌ و فنون‌ همت‌ گماشتند. ارفه‌ از زمان‌ تأسیس‌ کلیسای‌ مسیحیت‌ فعالانه‌ در امر گسترش‌ مسیحیت‌ شرکت‌ کرد و اولین‌ مدرسه‌ تربیت‌ مسیحیان‌ و تحقیق‌ در فلسفه‌ مسیحیت‌ و سایر علوم‌ و فنون‌ به‌ نام‌ مدرسه‌ پارسیان‌ در همین‌ شهر شروع‌ به‌ کار کرد. مدرسه‌ پارسیان‌ همه‌ ساله‌ تعداد قابل‌توجهی‌ دانشمند تربیت‌ می‌کرد و به‌ اقصی‌ نقاط‌ ایران‌ و سایر نقاط‌ عالم‌ جهت‌ بشارت‌ و موعظه‌ مسیحیت‌، تأسیس‌ مدارس‌، کلیساها، بیمارستان‌ها و سایر مراکز علمی‌ و مذهبی‌ اعزام‌ می‌کرد. مدرسه‌ ارفه‌ به‌ منزله‌ پلی‌ بود بین‌ اعتقادات‌ مسیحیان‌ شرق‌ و غرب‌ و به وسیله‌ این‌ مرکز علمی‌ بود که‌ بین‌ فلسفه‌ یونان‌، روم‌ و شرق‌ رابطه‌ ایجاد شد.

 

فرق‌ مذهبی‌ آشوری‌ها

 

 

الف‌) کلیسای‌ شرق‌ آشوری

 

این‌ کلیسا به‌ نام‌های‌ دیگر مانند کلیسای‌ یعقوبی و کلیسای‌ نسطوری‌ نیز شناخته‌ می‌شود. این‌ کلیسا مدعی‌ است‌ که‌ بر اساس‌ تعالیم‌ مستقیم‌ و سنت‌ دست‌ نخورده‌ صدر مسیحیت‌ تشکیل‌ شده‌ و در طول‌ تاریخ‌ بدون‌ تغییر و تحول‌ اساسی‌ همچنان‌ استقلال‌ خود را در برابر کلیساهای‌ خارج‌ و مکاتب‌ مختلف‌ مسیحیت‌ محفوظ‌ داشته‌ است‌. عمده‌ پیروان‌ این‌ کلیسا آشوری‌ هستند‌ و در سراسر جهان‌ پراکنده‌اند. بیشترین‌ پیروان‌ این‌ کلیسا در عراق‌ و سپس‌ در امریکا، ایران‌، سوریه‌، لبنان‌، ترکیه‌، هند و ممالک‌ اروپایی‌ زندگی‌ می‌کنند. این‌ کلیسای‌ سنتی‌ از لحاظ‌ اعتقادات‌ و مراسم‌ مذهبی‌، قرابت‌ نزدیکی‌ با کلیساهای‌ ارتدوکس‌ دارد. کلیسای‌ شرق‌ آشوری‌ ایران‌ که‌ تابع‌ مرکز جهانی‌ این‌ کلیساست، در حال‌ حاضر زیر نظر مستقیم‌ پاتریاریک،‌ (عالی‌ترین‌ مقام‌ مذهبی‌) اداره‌ می‌شود. رهبر جهانی‌ کلیسای‌ شرق‌ آشوری‌ عالی‌جناب‌ ماردنخای‌ چهارم‌ است و مرکز اصلی‌ این‌ کلیسا در تهران‌ است‌. عبادت‌ در این‌ کلیسا به‌ زبان‌ آرامی‌ است‌ و سلسله‌ مراتب‌ کلیسایی‌ مخصوص‌ به‌ خود را دارد و تابع‌ واتیکان‌ نیست‌ و پاتریارک‌ در رأس‌ این‌ کلیسا قرار دارد. اصول‌ اعتقادی‌ این‌ کلیسا به‌ اختصار از این‌ قرار است‌: ایمان‌ به‌ خدا، عیسی‌ پسر خداست‌، ایمان‌ به‌ روح‌القدس‌، گناهکار بودن‌ انسان‌، کفاره‌ شدن‌ عیسی‌ بر روی‌ صلیب‌ برای‌ آمرزش‌ انسان‌، مرگ‌ و دفن‌ عیسی‌، رستاخیز و صعود عیسی‌، بازگشت‌ ثانوی‌ عیسی‌، قیامت‌ و داوری‌ و اعتقاد به‌ کتاب‌ مقدس‌ به‌ عنوان‌ کلام‌ خدا.

 

 

ب‌) کلیسای‌ کاتولیک‌ (کلدانی‌ آشوری‌(

 

این‌ کلیسا پس‌ از تشکیل‌ کلیسای‌ شرق‌ آشوری‌ تأسیس‌ شد و اگرچه‌ خود را در شمار کلیساهای‌ سنتی‌ و قدیمی‌ قرار می‌دهد، اما از لحاظ‌ برخی‌ اعتقادات‌ خاص‌ مربوط‌ به‌ شخصیت‌ حضرت‌ مریم‌ و تعبیرات‌ مربوط‌ به‌ اقنوم‌ و شخصیت‌ حضرت‌ مسیح‌ با کلیسای‌ شرق‌ و مکتب‌ ارتدکس‌ اختلاف‌ اساسی‌ دارد. این‌ کلیسا زیر نظر کلیسای‌ واتیکان‌ اداره‌ می‌شود، ولی‌ از لحاظ‌ زبان‌ کلیسا با کلیسای‌ کاتولیک‌ جهان‌ متفاوت‌ است‌، بدین‌ معنی‌ که‌ مراسم‌ مذهبی‌ کلیسای‌ آشوری‌ به‌ زبان‌ آشوری‌ است‌ و از این‌ بابت‌ شباهت‌ کلی‌ با کلیسای‌ شرق‌ آشوری‌ دارد.

کلیسای‌ کاتولیک‌ آشوری‌ و کلدانی‌ در میان‌ آشوریان‌ ایران‌ حدود 13 هزار نفر پیرو دارد. رهبر کلیسای‌ کاتولیک‌ در ایران‌ در حال‌ حاضر جناب‌ اسقف‌ رمزی‌ است. مرکز اصلی‌ کلیسای‌ کاتولیک‌ آشوری‌ در تهران‌ قرار دارد.

اصول‌ اعتقادی‌ این‌ کلیسا به‌ اختصار از این‌ قرار است‌: علاوه‌ بر قبول‌ داشتن‌ کتاب‌ مقدس‌ به‌ احادیث‌ و روایات‌ مقدسین‌ نیز احترام‌ می‌گذارند. اعتقاد به‌ مراسم‌ و آیین‌های‌ مقدس‌ مانند تعمید و عشای مقدس‌، نزدیک‌ترین‌ فرد به‌ خدا پس‌ از عیسی‌ حضرت‌ مریم‌ است. ایمان‌ به‌ این‌ مطلب‌ که‌ عیسی‌ پسر خداست‌ و از مریم‌ باکره‌ متولد شده‌ است‌ و به‌ خاطر گناه‌ بشر مصلوب‌ شده‌ و مدفون‌ شده‌ و روز سوم‌ زنده‌ خواهد شد و بعد از چهل‌ روز به‌ آسمان‌ صعود خواهد کرد. اعتقاد به‌ روح‌القدوس‌ نیز از دیگر اعتقادات‌ آنان‌ است.

 

ج‌) کلیسای‌ انجیلی‌ آشوری‌

 

این‌ کلیسا از فرق‌ پروتستان‌ است‌ و در نیمه‌ اول‌ قرن‌ 19میلادی‌ توسط‌ مبلغان‌ مذهبی‌ امریکایی‌ در ایران‌ تأسیس‌ شد. این‌ کلیسا تا چندی‌ پیش‌ تحت‌ نظر اتحادیه‌ کلیساهای‌ پروتستان‌ ایران‌ اداره‌ می‌شد، ولی‌ در حال‌ حاضر به صورت‌ مستقل‌ اداره‌ می‌شود و مرکز آن‌ نیز در تهران‌ قرار دارد. کلیسای‌ انجیلی‌ تابع‌ تشریفات‌ خاص‌ مذهبی‌ کلیساهای‌ شرق‌ آشور و کاتولیک‌ نیست‌. زبان‌ کلیسا همان‌ زبان‌ محاوره‌ آشوری‌ است‌. کلیسای‌ انجیلی‌ آشوریان‌ در ایران‌ دارای‌ یک‌ انجمن‌، گروه‌ جوانان‌، بانوان‌ و گروه‌های‌ کُر مذهبی‌ است‌. این‌ کلیسا در عرض‌ سال‌ برای‌ کودکان‌ کلاس‌های‌ دینی‌ و زبان‌ قومی‌ برپا می‌کند.

 

 

د) کلیسای‌ جماعت‌ خدا یا برادران‌ آشوری‌ (پنطیکاستی‌)

 

این‌ کلیسا از شعبه‌های‌ کلیسای‌ پروتستان‌ است که ابتدا در امریکا پدید آمد و سپس‌ توسط‌ کشیش‌ اندریوس‌ اورشان‌ که‌ از آشوریان‌ ایرانی‌ مقیم‌ امریکا بود، در سال‌ 1910میلادی‌ در ایران‌ تأسیس‌ شد. تعداد اعضای این‌ کلیسا در مقایسه‌ با سه‌ کلیسای‌ فوق‌الذکر از همه‌ کمتر است‌. وجه‌ تمایز عمده‌ این‌ کلیسا با سایر کلیساهای‌ فوق‌الذکر در این‌ است‌ که‌ علامت‌ و نشانه‌ تعمید بر روح‌القدس‌ را تکلم‌ به‌ زبان‌های‌ آسمانی‌ می‌داند (مطابق‌ کتاب‌ اعمال‌ رسولان‌، باب‌ دوم‌ انجیل‌ مقدس‌) در رأس‌ کلیسا شبان‌ قرار دارد که‌ سمت‌ کشیش‌ دارد و مسئول‌ اداره‌ امور کلیساست.

 

تازه چه خبر ؟

دوستان سلام ،

     تعدادی از دوستان ، ضمن مطالعه مطالب نظراتی داده بودند که از آنها ممنونم . تعدادی هم خوششان نیامده بود و فحاشی کرده بودند که از آنها هم اگر پس از مطالعه دقیق و تفکر مناسب فحاشی کرده اند ( البته بعید می دانم آدم اهل مطالعه و تحقیق فحاشی هم بکند ) ممنونم !!!!

اما خبر جدید :

     اولین قسمت از مجموعه مقاله تاریخ جامع صابئین را که قبلا قولش را داده بودم برای مطالعه و استفاده شما روی وبلاگ و در آرشیو صابئین قرار داده ام که امیدوارم از آن استقاده لازم را ببرید و نظرتان را هم برایم ارسال کنید و منتظر قسمتهای بعدی این مقاله باشید .

موفق و موید باشید  

تاریخ جامع صابئین قسمت اول ( پيشينه: آشنايي تمدن اسلامي و مسيحي با صابئين مندائي)

یک تذکر مهم :

      آنچه در ادامه مطالعه می کنید مقاله ای است که به بررسی کلیات دین مندایی ( صائبی ) می پردازد و توسط آقای مسعود فروزنده نگارش یافته است . نویسنده این مقاله که خود از صابئین ایران است در این نوشتار مطالب جالبی را به دست داده که نگاه به آنها برای محقق ایرانی بسیار جالب و مفید خواهد بود . ضمن درج این مقاله در وبلاگ ( که اصل آن در سایت www.iranmanda.com قابل دسترسی است ) کوشیده ایم تا در موارد مورد نیاز بدون دخل و تصرف در متن و با رعایت اصل امانت داری توضیحاتی را در انتهای متن و در پاورقی بیافزائیم امید آنکه مفید واقع گردد . منتظر نظرات شما هستم .

با تشکر - جواد نوائیان رودسری

 

 

از ظهور يحيي تا صدر اسلام كه قريب هفتصد سال به طول انجاميد، هيچ فعاليت خاصي در زمينه شناسايي اين گروه ديني از سوي دولتها و مورخين و متكلمين و آباء كليساي كاتوليك صورت نگرفت.

اشاره يوسفوس به اسني ها( ۱) و تشريح آراء و آداب اين گروه در طول هفتصد سال فاصله طلوع مسيحيت تا ظهور اسلام، تنها تماس مورخين رومي با گروهي است كه بيشترين شباهت را با مندائيان داشته اند. اما اين منبع هيچ اشاره اي به مندائيان و آداب و آراء آنان و حتي موقعيت جغرافيايي آنان ندارد. مورخين رومي قرون اوليه مسيحيت نه تنها به يحيي و پيروانش بلكه به عيسي مسيح نيز اشاره كافي نداشته، و اين احتمال مي رود كه اهميت لازم براي آنان قائل نبودند. شايد عدم تشريح تاريخ دين مسيح و پيروان يحيي به علل سياسي بوده است.

            با ظهور اسلام و استقرار خلافت عباسي از 132 ه.ق و علاقه خلفاء عباسي به علومي نظير رياضيات، نجوم، موسيقي و طب و پايه ريزي بيت الحكمه بغداد و شروع نهضت ترجمه (از قرن سوم هجري قمري) و تهييج متكليم و مورخين اسلامي به شناسايي فرق مسلمان و شناسايي آراء ملل تابعه امپراطوري اسلامي، تحقيقات دين شناسي و مردم شناسي و جغرافيايي پايه ريزي گرديد.

                عموم محققين و مورخين اين دوره (از قرن سوم تا قرن هفتم هجري قمري) با انگيزه‌هاي ديني و شخصي و گاه با حمايتهاي دولتي با دو روش كتابخانه اي و مشاهده اي (و گفتگو با بزرگان و پيروان اديان)، اين مهم را دنبال مي كردند.

برخورد مأمون خليفه هفتم عباسي (متوفي 218 ه.ق) در ماههاي قبل از مرگش با گروهي موسوم به صابئه در شمال بين النهرين (عراق فعلي)، اولين رويارويي حكومت اسلامي با صابئه بود كه طي آن ، فرمان خليفه عباسي مبتني بر پذيرفتن اسلام و يا يكي از اديان اهل كتاب (مانند مسيحيت و يهوديت) به آنان ابلاغ ، و از آن پس اولين انشعابات دروني صابئين پديدار گرديد و عده اي به مسيحيت و برخي به اسلام روي آوردند. اما اين تهديد چندان پابرجا و محكم نبود. خليفه از مسافرتش به شام جان سالم بدر نبرد و حكم خليفه بدون ضمانت اجرايي باقي ماند. خلفا بعدي نيز گاهگاهي با زور و تهديد صابئين را به اسلام فرا خواندند، ولي گسترش خدمات علمي صابئين در بغداد، مركز خلافت عباسي، اين تهديدات را خنثي نمود و نوعي رابطه مسالمت آميز بين آنان پديدار گشت.

                رويه تمدن مسيحي به پيشگامي سربازان پرتغالي با رويه مسالمت آميز خلفا عباسي متفاوت بود. سربازان پرتغالي در آغاز قرن هفدهم بعد از استقرار در بصره (بين 1610 تا 1622 ميلادي)، مندائيان صابئين ساكن بصره را به تصور اينكه آنان نيمه مسيحي بوده و بايستي به عضويت كليساي كاتوليك در آيند، ايشان را در قرارگاههاي نظامي با مثابه سرباز پرتغالي گرد مي آورند، و با تهديد و گاه شكنجه هاي بدني، آنان را به مراسم كليساي كاتوليك (اخيراً ساخته شده در بصره) فرا مي خواندند.

                از قرن چهارم هجري / دهم ميلادي تا قرن هفتم هجري/ چهارم ميلادي كه اوج امنيت سياسي دولتهاي اسلامي و شكوفايي علوم نقلي و عقلي تمدن اسلامي به حساب مي آيد، بخشهاي وسيعي از كتابخانه هاي عمومي ري، بغداد، نيشابور، مرو، بخارا و خوارزم به موضوعاتي نظير تواريخ عمومي، آراء ملل و فرق مسلمان و غير مسلمان و سفرنامه ها و جغرافياي تاريخي اختصاص يافته بود. صابئين سهم كوچكي در آنها داشتند.

                بيروني (متوفي 440 ه ق)، مسعودي (متولد 280 ه ق و متوفي 345 ه ق)، حمزه اصفهاني، ابن النديم (متوفي 380 ه ق) و شهرستاني (متولد 479 ه ق و متوفي 548 ه ق) مهمترين متكلمين و مورخين تاريخ ميانه اسلام (تا 656 ه ق حمله مغول به بغداد) بودند، كه با انگيزه هاي ديني و شخصي به تحقيق در آراء ملل و فرق مسلمان و غير مسلمان و تشريح آراء و آداب صابئين مندايي پرداختند. هر يك از آنها گوشه هايي از زندگي و انديشه صابئين مندايي را بازگو كرده اند.

                بيروني و ابن النديم و شهرستاني با روش كتابخانه اي به تشريح آراء و مراسم صابئين پرداختند، و مسعودي در سياحتهاي جهانگردي اش آنها را شناسايي و معرفي كرده است.

                در فصل سوم كه به بررسي متون اسلامي اختصاص دارد. اين منابع مورد نقد و بررسي قرار خواهد گرفت. در اينجا مناسب است چگونگي آشنايي تمدن مسيحي با مندائيان صابئي كه از قرن هفدهم آغاز گشت و به تحقيقات عاليه قرن نوزدهم منجر گرديد، دنبال شود.

                از بعد از تهاجم مغول و سقوط خلافت عباسي (656 ه ق) و انحطاط امپراطوري اسلامي، سير صعودي تحقيقات مردم شناسي و دين شناسي و جغرافيايي در ابعاد مختلف متوقف، و اين امر در ملل و دولتهاي ديگر، خاصه در غرب كه اينك با تشكيل دولتهاي سوداگر و شروع اكتشافات جغرافيايي از طريق دريا نوردان جسور همراه بود، در شكل تسخير مناطق سوق الجيشي، رشد نمود.

                تشكيل دولتهاي مقتدر سوداگر نظير اسپانيا و پرتغال و توجه به كشف مناطق گمنام از طريق دريا نوردي و همسوشدن كليسا در برخي فعاليتهاي نظامي تجاري موجب گشت كه اولين تماس اروپائيها با مندائيان ساكن ايران و عراق در قرن هفدهم ميلادي توسط سربازان پرتغالي كه به تازگي لنگر ناوگان دريايي خود را در خليج فارس به آب انداخته بودند، صورت پذيرد.

                در سالهاي اوليه قرن هفدهم ميلادي نيروهاي پرتغالي به شهر بندري بصره (در عراق كنوني) راه يافتند. به دنبال نيروهاي نظامي، راهبان مسيحي به اين شهر فرا خوانده شدند و آشنايي با گروه مندائيان كه در شهر و اطراف بصره (در كنار رود دجله) زيست مي نمودند، حاصل گرديد.

                در ابتدا راهبان دركي صحيح از آداب و شعاير مندائيان نداشتند. آنها تصور مي كردند مندائيان گروهي نيمه مسيحي هستند كه مسيحيت را بطور ناقص درك نموده اند. اولين اقدام راهبان مسيحي ، دعوت مندائيان به دين مسيح بود. دعوت از مندائيان نتيجه اي در بر نداشت و بر حسب سنت قديمي، توسل به زور بهترين راه حل تصور مي شد.

                گزارش پيتر دلاواله (نامه مورخ ژوئن 1622) حاكي از آن است كه نيروهاي پرتغالي بعد از توافق با حاكم عثماني شهر بصره، انواع جريمه ها و شكنجه ها را اعمال نمودند. مندائيان مجبور شدند در كليساي كوچكي كه راهبان مسيحي ساخته بودند تجمع نموده و مراسم روز يكشنبه را بجا آوردند. بر حسب همين گزارش، گروهي از مردان مندائي به اردوگاه نيروهاي پرتغالي آورده شدند تا به مثابه يك سرباز پرتغالي، به پرچم و پادشاه پرتغالي اداء وظيفه نمايند.

                در كنار اين تهديدات، جهت جلب مندائيان، توزيع لباس و نان صورت مي گرفت. نفوذ پرتغالي ها از 1622 ميلادي در شهر بصره كاهش يافت و راهبان ايتاليايي جايگزين راهبان پرتغالي شدند.

                ايگناتوس ايتاليايي از اوايل دهه سوم 1700 ميلادي بعنوان يك مبلغ مسيحي به شهر بصره وارد گشت و كليساي كوچك پرتغالي ها را ترميم و احيا نمود. ايگناتوس به مدت سي سال در بصره سكونت گزيد و در طول اين مدت برخي از مندائيان را به ديدار رهبران كليساي كاتوليك به روم اعزام نمود، و جهت مهاجرت ايشان به سرزمين ديگر، با نايب السلطنه پرتغالي ها در اقيانوس هند وارد مذاكره شد. او در نظر داشت وطن جديدي كه در حوزه استحفاظي كليساي كاتوليك روم باشد براي مندائيان برگزيد. ايگناتوس سيلان را انتخاب كرده بود. انتخاب سرزمين جديد بي نتيجه ماند، چون پرتغالي ها به زودي توسط آلماني ها از سيلان اخراج شدند (1638 ميلادي).

                در يك اقدام مشابه ، پنجاه مندايي به شهر مسقط در حاشيه خليج فارس اعزام شدند تا سياست «وطن جديد» عملي گردد. گزارشات ايگناتوس حاكي از آن است كه اين سياست به علت مخاسمات دول اروپايي در خليج فارس، و عدم استقبال مندائيان دنبال نشد، و در واقع با شكست مواجه گرديد.

                ايگناتوس طي سي سال اقامت در بصره توانست برخي متون مندايي را ترجمه نمايد. او مندائيان را ترسايان يحيي ناميد. از جمله كارهاي تحقيقاتي ايگناتوس، حاشيه نويسي يك طومار مندايي به نام ديوار اباثر است.

                اين طومار هم اكنون در كتابخانه واتيكان موجود است.

                ايگناتوس در 1651 ميلادي بصره را ترك نمود  و 14 سال بعد جين ثونات در سال 1665، كليساي ايگناتوس را ترميم و به تبليغ مسيحيت در ميان مندائيان همت گماشت.

 آنجلوس. اس. جوزفو جانشين ايگناتوس و جين ثونات در طول دهه شصت و هفتاد قرن هفدهم ميلادي، توانستند آئين هاي مندايي را به خوبي درك و زبان آنها را فرا گيرند.

كارمليت آرچانگلوس راهب مسيحي ديگر بود كه در حوالي 1670 ميلادي در بصره تبليغ آئين مسيحي در بين مندائيان را دنبال كرد. همين شخص است كه موفق شد براي اولين بار، چند متن مندايي را از مندائيان بصره خريداري، و به اروپا براي شخصي به نام رابرت هانتينگتون بفرستد.

در سالهاي 1622 تا 1671 ميلادي توسط راهباني كه شرحشان در بالا آمد، برخي از متون مندايي به مركز كليساي كاتوليك در شهر روم فرستاده شدند تا پاپ و اسقف هاي روم درباره آن تحقيق و قضاوت نمايند.

آبراهام اچلنسيس در 1660 ميلادي سه متن مندايي را در روم به چاپ رساند. ولي همه اين كوشش ها به شروع تحقيقات روشمند در كليساي كاتوليك و اروپاي قرن 17 هيچ كمكي نكرد.

در سه دهه آخر قرن هفدهم، ارتباط اروپا، خاصه راهبان مسيحي كه اشتياق گسترش مسيحيت در بين مندائيان داشتند، با بصره قطع گرديد. تنها جي. كاردين در پاريس و اي. كائمپفر در كتابهايشان (سفرها از كاردين و امانيتاتوم از كائمپفر) در نيمه اول قرن هجدهم با رجوع به دايره المعارف ها درباره مندائيان مقالاتي نوشتند. در سال 1765 ميلادي كارستن نايبور از بصره ديدن كرد .  او الفباي مندايي را از يك زرگر براي خود رونويسي كرد.

تحقيقات متديك مندايي شناسي در قرن نوزدهم ميلادي

اچ . پترمن آلماني پايه گذار تحقيقات مندايي شناسي با گرايش زبان شناختي به حساب مي آيد. او در بهار 1854 ميلادي به مدت سه ماه در سوق الشيخ عراق شاهد مراسم مندائيان عراق بود. پترمن به نزد يحيي روحاني عالي رتبه مندايي، الفبا و دستورات زبان مندايي را آموخت. اقامت سه ماهه پتر من مصادف با عيد پنجه مندائيان (1 تا 4 فروردين شمسي) بود. پترمن در 1867 ميلادي توانست دستور زبان مندايي و كتاب گنزا ربا را نشر دهد.

پتر من با تسلط بر زبانهاي پهلوي و فارسي و عبري، برخي ريشه هاي مشترك كلمات مندايي با اين زبان ها را شناسايي نمود.

چاپ گنزا و حاشيه نويسي پترمن، كار تحقيق در دين مندائيان را براي دانشگاههاي آلمان و آلماني زبان اروپا سهل نمود. از اين روست كه مي بينيم بيشترين محققين مندايي شناس (جدا از علاقه به رشته هاي فلسفه و دين شناسي) آلماني زبانهايي نظير ليدز بارسكي، ماتسوخ، رودلف و ويدن گرن هستند.

پترمن در 1867 ميلادي كتاب گنزا را به خط خود و به زبان مندايي نوشت و منتشر نمود. او در چاپ گنزاي خويش از چهار نسخه گنزا بايگاني شده در كتابخانه پاريس سود جست.

بيست سال بعد از اقامت كوتاه پترمن در عراق، سيوفي نايب كنسول فرانسه در بغداد (1875 ميلادي) توانست از آداب و مناسك مندائيان اخبار كامل و جديدي جمع آوري نمايد.

گزارش دقيق سيوفي از گسترش جغرافيايي مندائيان (1857 ميلادي) تكميل كننده گزارش پترمن متعلق به سال 1854 ميلادي است. سيوفي جمعيت مندائيان را 4000 نفر ذكر مي كند و 11 نقطه جغرافيايي (اعم از روستا و شهر) در تركيه و ايران را نام مي برد كه محل زندگي مندائيان قلمداد مي شدند.

سيوفي با نوه يحيي (روحاني عاليرتبه اي كه زبان و خط مندائي را به پترمن آموخت) مرتبط بود. او از شخص اخير، اطلاعات دقيقي ازجامعه مندايي و نيز زبان مندايي كسب نمود و گويا چند نسخه خطي را از مندائيان خريداري كرد.

بعد از پترمن، تئودورنلدكه آلماني در 1895 ميلادي كتاب دستور زبان مندايي را تحت نام Mandaisch grammatik منتشر ساخت.

نلدكه زبان شناس، همچون پترمن، به مقايسه واژه هاي عبري و مندايي و سرياني پرداخت، ولي نتوانست بيش از اين در نشر و ترجمه آثار مندائي گام بردارد.

جي.يوتينگ نسخه هايي از قلستا و ديوان اباثر (1904، استراسبورگ) را منتشر نمود. ترجمه يوتينگ نسبت به ترجمه هاي قرن هفدهم در واتيكان روان تر بود. يوتينگ توانايي و تسلط خوبي بر زبانهاي آرامي داشت. او جدولي از حروف الفبا و آواهاي زبانهاي آرامي را در 1890 استراسبورگ منتشر كرده بود، و با بررسي مقايسه اي زبانها و لهجه هاي آرامي، روشي نوين و ماندگار بر جاي نهاد.

تا قبل از پتر من، ايگناتوس، آنجلوس. اس. آبراهام اچلنسيس، ام. نوربرگ، بورس باچ و اچ . پوگنون توانسته بودند برخي متون مندايي مانند اسفرملوشي و ديوان اباثر و بخشهايي از گنزا و قلستا را ترجمه ناقص كنند. اما به علت عدم تسلط ايشان بر خط و زبان مندايي و اطلاعات ديني مندائيان، ترجمه هاي ناقص در واتيكان به علاقه مندان تحقيق در اديان سامي ارائه شده بود. با پيدايش رشته هاي زبان شناسي در قرن نوزدهم، و خاصه در دانشگاههاي برلين و استراسبورگ و لاپيزيك، و كوشش پترمن در ترجمه آزاد از گنزا ربا، تحقيقات مندايي شناسي با جديت والاتر و روش علمي دنبال گرديد . مارك ليدزبارسكي ترجمه پترمن را كمي اصلاح نمود . او در 1905 ميلادي ترجمه جديد تري بر اساس چهار نسخه گنزاي پاريس ارائه نمود. ليدز بارسكي كتاب يحيي را در 1915 ميلادي به چاپ رساند.

كتاب بعدي ليدزبارسكي در 1920 به چاپ رسيد. هم اكنون محققان اروپايي از آثار دو محقق برجسته پترمن و ليدزبارسكي بيشتري بهره را جسته، و هنوز هم بعد از قريب يك قرن، تحقيقات مندايي شناسي به ترجمه هاي اين دو دانشمند استوار است.

تحقيقات مندايي شناسي در قرن بيستم با نام بانو دراور همراه است. آشنايي بانو دراور با مندائيان، حداقل به اوايل دهه دوم قرن بيستم (1921)  برمي‌گردد. او به علت شغل همسرش (مشاور كنسولگري بريتانيا در عراق)، مجبور بود در بغداد اقامت نمايد.

سابقه روزنامه نگاري و علاقه مفرطش به مردم شناسي، او را به سوي قوم در خلوت گزيده مندائيان جلب نمود. دراور نه دين شناس بود و نه زبان شناس. بيشتر به علت آيين هاي غسل و ازدواج مندائيان، به اين قوم علاقمند گرديد. او فكر مي كرد آيين هاي مندائيان براي اروپائيها جذاب خواهد بود. به همين خاطر كتاب مندائيان عراق و ايران، مملو از توضيحات آييني است.

شيخ نجم (روحاني عاليرتبه مندايي) ، بسان يحيي در زمان پترمن آلماني، خدمات شاياني به بانو دراور نمود. مهمترين اين خدمات، ارسال متون مندايي به اقامتگاه دراور در لندن طي سالهاي 1936 تا 1950 ميلادي بود. متون ارسالي شيخ نجم نيمي از مجموعه 54 قسمتي موسوم به مجموعه دراور بايگاني شده در كتابخانه بودليان آكسفورد را تشكيل مي داد. بانو دراور با كمك شيخ نجم و ديگر روحانيون مندايي بهره گيري از دستور زبان مندايي اثر پترمن توانست متون:

1-     اسفر ملوشي

2-     قلستا

3-     هزار و دوازده سوال

4-     ديوان اباثر

5-     انياني

6-     سيدرا اد نشماتا

را ترجمه نمايد. نيز متون معروف به قماها را نشر داد، و جامعه دانشگاهي انگلستان را با دين مندايي آشنا نمود. آب در شراب (لندن 1956 ) و مندائيان عراق و ايران (آكسفورد 1937) دو كتاب ارزشمند بانو دراور هستند كه به روش توصيفي و مقايسه اي تاليف شده‌اند.

طومارهاي شرح اد قابين و اد شيشلام ربا همراه با فونوتيك (آوانگاري) و ترجمه، در 1950 ميلادي توسط بانو دراور چاپ شدند.

ارزش آثار دراور در توصيف آيين دين مندائيان است. تعليقات و حواشي دراور بر ترجمه هاي متون مندايي، نشانه آگاهي او بر جزئيات آيين هاي مندايي است.

او رابطه آيه ها و آيين ها را بخوبي مي دانست. بطور مثال به جزئيات آيين اعطاي درجه روحانيت، و ارتباط آن با بوثه هاي (آيه هاي) متون مختلف مندايي آگاه بود. نام كتاب آب در شراب به صورت استعاره اي از آيين بالا اخذ شده است. اين نام، اشاره اي است به قسمتي از آيين اعطاي درجه روحانيت ، كه طي آن مقداري آب در ظرف حاوي چهار عدد كشمش، ريخته ميشود. دراور در اين كتاب تلويحاً رابطه نان مقدس و شراب در آيين مسيحي، با نان مقدس و آب در آيين مندايي را مقايسه مي كند.

كتاب مندائيان عراق و ايران سالها قبل از آب در شراب چاپ گرديد. اين كتاب بر اساس يادداشتهاي دراور در عراق تدوين گرديد. اين كتاب به سبك تشريح حوادث روزنامه كه گويا نويسنده خود شاهد لحظه به لحظه حوادث بوده، نوشته شده است. متن كتاب سهل و آسان است و هيچ گاه با فلسفه شعاير و فلسفه دين و مطالب سنگين ديني نمي پردازد.

ازدواج ، تدفين، غسل، فرهنگ عمومي، افسانه ها و اساطير، ادبيات مندايي و اعطا درجه روحانيت بخشهاي مختلف اين كتاب هستند، كه عموم مطالب آن بر اساس ديدني ها و يا برگرفته از گفتگوهاي دراور با روحانيون مندايي است.

رودلف ماتسوخ (1993-1919) چكسلواكي الاصل و آلماني زبان، از محققين و دانشمندان زبان شناس معاصر است كه به كليه زبانهاي سامي از جمله زبان مندايي و خط مندايي مسلط و آشنا بود. در دهه 1330 در دانشگاه تهران ايران تدريس مي كرد و چند مسافرت كوتاه به خوزستان و عراق داشت. شيخ عبدالله صابي از روحانيون بزرگ مندايي در آن سالها مورد مشاورت ماتسوخ قرار داشت و در سال 1991 با دعوت از شيخ سالم چهيلي (از روحانيون برجسته كنوني) به برلين، آخرين كتابش را تحت عنوان لهجه خرمشهري در زبان مندايي به رشته تحرير درآورد. ماتسوخ كه سنگيني خدماتش هنوز احساس مي شود توانست فرهنگ لغات مندايي را تدوين نمايد، و ارتباط آوانگاري زبان پهلوي و فارسي و عبري با زبان مندايي، و سير تحول واژه هاي مندايي در كتابت و محاوره را تشريح كند . از ديگر خدمات او به تحقيقات مندايي شناسي ترجمه برخي از اظهارات (زندگي نامه نويسي در پايان هر بخش از متون مندايي) گنزاي پترمن بود.

گئو ويدن گرن استاد كرسي ايران شناسي دانشگاه اوپسالاي سوئد، تحقيقات عميق و گسترده اي بر اديان ايران باستان دارد. بررسي مقايسه اي اجزا آيين و دين مندائيان با آراء مانويت همراه با تأثيرات فرهنگ اجتماعي ايرانيان بر مندائيان ، در دوره هاي اشكاني و ساساني، در كتاب ماني و مانويت (1961 اشتوتگارت) آمده است. نيز در كتاب مذاهب ايران به روشهاي انديشه گنوسي و آراء مندائيسم و ميترائيسم پرداخته است.

كورت رودلف در دهه 1960 ميلادي بيشترين آثار خود را درباره مندائيان با چاپ رساند. بررسي اصلي ترين آيين مندائيان (غسل تعميد) از نظرگاه فلسفي و عرفاني و تحقيق پيرامون هستي شناسي مندائيان به مثابه يك انديشه گنوسي و چاپ مجدد گنزاي ليدزبارسكي (همراه مقدمه در خور توجه بر آن ) از آثار مهم ايشان است .

بانو پروفسور باكلي (متولد 1944 ميلادي نروژ) آخرين حلقه مندايي شناسان معاصر مي باشد. او در رشته هاي روانشناسي و جامعه شناسي در مقاطع ليسانس و فوق ليسانس تحصيل نموده، رساله دكتراي خود را در خصوص دين مندائيان (1968) گذرانده است. در دايره المعارف دين به ويراستاري ميرچاايلياده (1987 مك ميلان) مقاله دين مندائيان را به رشته تحرير درآورده است. مقالات ديگري درباره زندگي نامه هاي گنزاي پترمن و نقد و بررسي مكاتبات خانم دراور و شيخ نجم به چاپ رسانده است و هم اكنون در آمريكا به سر مي برد و تحقيقاتش را بر شجره نامه هاي نويسندگان مندايي متمركز كرده است.

اولين بار در سال 1973 ميلادي به اهواز آمد و با روحانيون مندائي گفتگو كرد. دومين بار در 1996 ميلادي به دعوت دانشگاه شهيد بهشتي گروه تاريخ به ايران آمده و از اهواز و مناطق مندايي نشين ديدن مي كند. در فروردين 1357 شمسي در كنفرانسي تحت عنوان رابطه مانويت و مندائيسم در دانشگاه شهيد بهشتي شركت كرده و نظرات خود را درباره آراء مندائيان بيان نمود.

 

ادامه دارد ....

 

پاورقی :

۱- اسنی به فرقه ای از یهودیان اطلاق می گردد که در ادامه شریعت موسوی درج شده در تورات به روشهای زاهدانه سخت اعتقاد داشته اند . گروهی از محققان یحیی ( ع) را به این فرقه منتسب دانسته اند . آنها بیشتر وقت خود را به عبادت و ریاضتهای طولانی سپری می کردند . از کارهای مهم آنها نگارش دقیق متون مذهبی بود که همین اواخر مجموعه ذیقیمتی از نگارشهای آنها در بحرالمیت کشف گردید که رازهای بسیاری را بر محققان گشود . علاقه مندان می توانند برای مطالعه بیشتر به کتابهای تاریخ ادیان بخش یهودیت و فرقه های آن مراجعه کنند

قابل توجه دوستان عزیز

به حول و قوه الهی ، آرشیو تصاویر البرهان ایجاد گردید . از این به بعد می توانید با مراجعه به لینک مذکور در صفحه اول از این تصاویر استفاده نمایید . شایان ذکر است که آخرین خبر در مورد صائبین و نیز تعدادی عکس از مراسم این فرقه در تیرماه امسال در آرشیوهای مربوطه موجود می باشد .

 

موفق باشید

راه اندازی صفحه تصاویر البرهان

سلام دوستان

تعدادی از دوستان بذل محبت کرده و نظراتشان را ارسال کرده بودند که از آنها ممنون و متشکرم . به عنوان یک مطلب جدید می توانید سری به آرشیو صابئین بزنید و مقاله کوتاهی را در مورد یکی از اعیاد این فرقه مطالعه کنید . همینجا به شما قول می دهم که به زودی سلسله مقالاتی را درباره این فرقه برای شما روی وبلاگ قرار خواهد گرفت .

در ضمن از این به بعد شما می توانید با استفاده آرشیو عکسهای البرهان تصاویر مربوط به هر مقاله و یا مقالاتی که به صورت فایل تصویری ارائه شده اند را مورد استفاده قرار دهید . همچنین برای راحتی استفاده شما لینک مربوط به عکس هر مقاله در متن قرار گرفته است .

نکته آخر اینکه تعدادی عکس از مراسم فرقه صائبین در ۳۰ تیر امسال را می توانید در آرشیو عکس مشاهده کنید

موفق و موید باشید

اعیاد صابئین

اقليت مذهبي صابئين مندايي در اهواز، دوشنبه عيد موسوم به دهوا ادمانا (عيد فرشته) - سالروز ميلاد حضرت يحيي پيامبر(ع)- را گرامي داشتند.

آنان با انجام مراسم موسوم به "دخراني "و تعميد كودكان خود و نامگذاري آنها و انجام مناسك خاص اين عيد مذهبي را برگزار كردند.

در اين روز خانواده‌هاي مندايي كودكان خود را به حاشيه رودخانه كارون مي‌آورند تا پس از انجام غسل تعميد توسط روحانيون مذهبي رسما نامگذاري شوند.

دخراني مراسم ديگري است كه براي آمرزش روح مردگان مندايي انجام مي‌گيرد وعبارت است از پخت طعام آمرزش (نان و كباب كردن گوشت يا ماهي، گردو، خرما پياز،نمك،آب، بادام زميني، كشمش، انجير و انار يا ميوه به اقتضاي فصل كه براي آمرزش روح درگذشته توسط خانواده متوفي تهيه شده وپس از خواندن آياتي توسط روحانيون به حاضران تعارف مي‌شود تا آنان بخورند.

براي گراميداشت عيد ميلاد حضرت يحيي (ع)، منداييان محافل خصوصي جشن و سرور برپا مي‌كنند كه با خوردن شيريني و شربت و خواندن دعاي همگاني همراه است.

به اعتقاد منداييان فرداي ميلاد حضرت يحيي(ع) روز نحس است زيرا دراين روز نمايندگان امپراطوري روم در اورشليم خانه به خانه دنبال كودكي بودند كه نشانه‌هاي پيامبري داشت وبه همين خاطر براساس روايات مندايي آنان دراين روز صدها كودك اورشليمي را به قتل رساندند بنابراين دراين روز روزه سنگين (امتناع از خوردن مواد پروتييني) گرفته مي‌شود و مراسم غسل تعميد نيز به حال تعليق درمي‌آيد.

صابئين مندايي اقوامي آرامي زبان هستند كه از حدود ‪ ۲۰۰۰‬سال پيش تحت تعاليم حضرت يحيي(ع) تعميددهنده قرار گرفتند و مهاجرت آنان به ايران مقارن با حكومت دولت اشكاني دانسته شده و آنان بعد از يهوديان قديمي‌ترين مهاجران غيرآريايي هستند كه از فلسطين به ايران آمدند.

آيين مندايي بر اصل توحيد خداي يگانه استوار است و پيروان آن به پيامبري حضرت آدم، حضرت شيث ، نوح، سام فرزند نوح و حضرت يحيي عليهم‌السلام معتقدند و داراي رسوم خط و زباني بسيار كهن و تاريخي هستند.

غسل تعميد در آب روان از مهمترين اصول آيينهاي آنان به شمار مي‌آيد.

در استان خوزستان حدود ‪ ۱۵‬هزار تن از پيروان آيين مندايي زندگي مي‌كنند كه حدود شش تا هفت هزار تن از اين تعداد در اهواز ساكن هستند.

نقل از سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی (www.irna.com)

ثمرات نزديكي سران بهاييت با اسرائيل

ارتباطات نزديك سران سياسي بهاييت با مقامات رژيم اسرائيل، پيامدهاي جالبي در خريد و تصاحب زمين و ملك و املاك در ايران به وجود آورده است.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، اين گونه تحركات بهاييان، چند سال پيش، در استان اصفهان و با خريد دسته‌جمعي بسياري از زمين‌هاي شهرك بهارستان و تشكيل محلات مخصوص بهايي‌نشين، آغاز و به آزار و اذيت مسلمانان براي ترك دادن آنان از خانه و كاشانه‌شان منجر شد.
بيت العدل واقع در حيفا
اما در جديدترين اقدامات بهاييان، شنيده شده است كه با همكاري انجام شده بين طرفداران اين فرقه و يك دانشگاه دولتي در غرب كشور، نزديك به چند صد هكتار از زمين‌هاي كشاورزي، تحت تملك بهاييان در آمده است. اين زمين‌ها در ميان زمين‌هاي كشاورزان مؤمن و معتقد اين منطقه واقع شده و از آنجا كه خريداران اين زمين‌ها، فرزند يكي از مبلغان سرسخت بهاييت است، از اين اقدام به شدت اظهار نگراني كرده‌اند.

گفته مي‌شود، از جمله اهداف اصلي بهاييان براي فعاليت‌هاي كلان اقتصادي و تجاري، تأمين منابع مالي مناسب براي تبليغ اين مسلك و به بيراهه كشاندن جوانان مسلمان است كه از آن جمله، مي‌توان به استفاده ابزاري از دختران بهايي براي به دام انداختن پسران مسلمان و نيز برگزاري مجالسي براي ارتباطات نامشروع با فرزندان مسلمانان اشاره كرد.

نقل از پایگاه موعود : www.mouood.org

!!دوستان عزیز از آرشیو فرقه بابیه و بهائیت دیدن کنید

 

دوستان سلام

امیدوارم موفق و موید باشید .  مقاله سوم از سلسله مقالات داستان غم انگیز انحراف مهدویت به نفع استعمار در آرشیو مربوط به بابیه و بهائیت درج شده است . امیدوارم ضمن مطالعه از آن استفاده لازم را ببرید و نظراتتان را نیز برای من ارسال کنید .

با تشکر

جواد نوائیان رودسری

داستان غم انگیز انحراف مهدویت به نفع استعمار – قسمت سوم

به نام خالق یکتا

 

     چنانکه در نوشته های قبلی نیز یادآور شدیم بهائیت بوسیله حسینعلی نوری که خود را به بهاءالله ملقب ساخته بود ایجاد گردید و اندک اندک با تلاش او توانست پایگاه مناسبی در میان دول استعماری ایجاد نماید . با مرگ او و زعامت عباس افندی بر بهائیان باز هم اختلاف بر سر جانشینی بالا گرفت و بلوایی بر سر جانشینی او ایجاد گردید ، گروهی جانشین نوری را پسر دیگر او می دانستند و عده دیگری به عباس افندی معتقد بودند ، سرانجام عباس افندی توانست با تهمتهای فراوان و نیز تحدید شدید برادر ، زمام امور بهائیان را به دست بگیرد .

     زعامت عباس افندی بر بهائیت مصادف با تحولات عظیم و تاثیر گذاری در منطقه و جهان بود . جنگ جهانی اول آغاز شده بود و امپراتوری رو به اضمحلال عثمانی روزهای آخر حیاتش را سپری میکرد ، متفقین به بهانه همپیمانی عثمانی با آلمانها از همه طرف این کشور را مورد تعرض قرار داده بودند و ارتش ناتوان عثمانی تاب تحمل و مقومت نداشت . در ترکیه امروزی نهضت ترکهای جوان فعالیت خود را آغاز کرده و توانسته بود بسیاری از اصول دموکراتیک غربی را بر سلطان عبدالحمید آخرین پس مانده سلاطین فاسد عثمانی تحمیل کند ، این نهضت به شدت از طرف متفقین و لابیهای یهودی – صهیونیستی  مورد حمایت قرار گرفته بود . به خاطر همین رفتار بود که با وجود ورود عثمانی به دول محور در جنگ جهانی اول آنها بدون برخورد جدی توانستند دو میلیون نفر از اقلیت ارامنه را در شمال شرقی ترکیه قتل عام کنند و نخستین نسل کشی نژادی را در آغاز قرن بیستم پایه گذاری نمایند (1) .

     در اواخر جنگ جهانی اول انگلیسی ها به فرمانده ای ژنرال آلنبی بر مصر مسلط شدند و توانستند با راه اندازی یک نهضت بی مایه عربی به فرمانده ای شریف حسین و مشاورت لورنس – جاسوس توانایشان در منطقه – اعراب را بر علیه عثمانی بسیج کنند . همزمان مهاجرت یهود به فلسطین شتاب بیشتری گرفت و لابیهای صهیونیست با استفاده از فشارهای ناشی از جنگ و در باغ سبز نشان دادن به یهودیان مفلوک اروپایی ، آنها را به مهاجرت و سکنی در فلسطین تشویق کردند . فلسطینی که اکنون به غیر از اعراب مسلمان و مسیحی و نیز یهودیان مهاجر اقلیتی به نام بهائی داشت که همه در شهر بندری و سوق الجیشی عکا و اطراف جبل کرمل ساکن بودند .

     با فتح قدس در 1916 و استقرار نیروهای انگلیسی ، ژنرال آلنبی وارد قدس شد و پس از آن یک یهودی به نام هربرت ساموئل را به عنوان نماینده و حاکم انگلیسی فلسطین منسوب کرد . حرکت صهیونیستی با حمایت انگلستان ، آمریکا و سایر دول اروپایی شتاب گرفت . صهیونیستها که از هیچ متحدی در منطقه و بلاخص فلسطین برخوردار نبوده و از طرفی با نهضت بیداری مسلمانان به رهبری افرادی مانند حاج الحسینی و عزالدین قسام روبرو شده بودند در پی یافتن متحد و همکاری غیر از یهودیان برآمدند و در این وادی کسی را جز بهائیان نیافتند . به دنبال نصمیم جلب مشارکت بهائیان ، سازمان بهائیت به سرعت اهمیت و اعتبار خاصی برای غربی ها پیدا کرد . آنها که مدتها پیش این فرقه را صرفا برای مبارزه با اقتدار شیعه ایجاد کرده بودند اکنون می توانستند با طیب خاطر و بی هیچ نگرانی از واپس زدگی این فرقه از اهداف استعمار به آن اعتماد کنند .

     همکاریها آغاز شد . سطح همکاریها آنقدر بالا بود که انگلیسی ها به عباس افندی لقب « سِر » اعطا کردند . به این ترتیب بهائیت در تعامل با صهیونیسم وارد عرصه جدیدی گردید .

 

ادامه دارد ....

 

پی نوشت

     1- قتل عام ارامنه مسئله ای است که حتی امروز به دلیل وابستگی ترکیه به ناتو و غرب ، در خود کشورهای اروپایی و آمریکایی ، ابدا ً جدی گرفته نمی شود . اما باید گفت که این نسل کشی یکی از واقعیتها و اتفاقات غم انگیز سرآغاز قرنی است که انسان به فضا رفت !! کشتار ارامنه امروز مهمترین مسئله ملی ارمنی هاست و آنها سالها قبل با تاسیس یک ارتش سری به نام « داشناکسیون » در صدد انتقام و ضربه زدن به دولت ترکیه هستند .