یک تذکر مهم :
آنچه در ادامه مطالعه می کنید مقاله ای است که به بررسی کلیات دین مندایی ( صائبی ) می پردازد و توسط آقای مسعود فروزنده نگارش یافته است . نویسنده این مقاله که خود از صابئین ایران است در این نوشتار مطالب جالبی را به دست داده که نگاه به آنها برای محقق ایرانی بسیار جالب و مفید خواهد بود . ضمن درج این مقاله در وبلاگ ( که اصل آن در سایت www.iranmanda.com قابل دسترسی است ) کوشیده ایم تا در موارد مورد نیاز بدون دخل و تصرف در متن و با رعایت اصل امانت داری توضیحاتی را در انتهای متن و در پاورقی بیافزائیم امید آنکه مفید واقع گردد . منتظر نظرات شما هستم .
با تشکر - جواد نوائیان رودسری
از ظهور يحيي تا صدر اسلام كه قريب هفتصد سال به طول انجاميد، هيچ فعاليت خاصي در زمينه شناسايي اين گروه ديني از سوي دولتها و مورخين و متكلمين و آباء كليساي كاتوليك صورت نگرفت.
اشاره يوسفوس به اسني ها( ۱) و تشريح آراء و آداب اين گروه در طول هفتصد سال فاصله طلوع مسيحيت تا ظهور اسلام، تنها تماس مورخين رومي با گروهي است كه بيشترين شباهت را با مندائيان داشته اند. اما اين منبع هيچ اشاره اي به مندائيان و آداب و آراء آنان و حتي موقعيت جغرافيايي آنان ندارد. مورخين رومي قرون اوليه مسيحيت نه تنها به يحيي و پيروانش بلكه به عيسي مسيح نيز اشاره كافي نداشته، و اين احتمال مي رود كه اهميت لازم براي آنان قائل نبودند. شايد عدم تشريح تاريخ دين مسيح و پيروان يحيي به علل سياسي بوده است.
با ظهور اسلام و استقرار خلافت عباسي از 132 ه.ق و علاقه خلفاء عباسي به علومي نظير رياضيات، نجوم، موسيقي و طب و پايه ريزي بيت الحكمه بغداد و شروع نهضت ترجمه (از قرن سوم هجري قمري) و تهييج متكليم و مورخين اسلامي به شناسايي فرق مسلمان و شناسايي آراء ملل تابعه امپراطوري اسلامي، تحقيقات دين شناسي و مردم شناسي و جغرافيايي پايه ريزي گرديد.
عموم محققين و مورخين اين دوره (از قرن سوم تا قرن هفتم هجري قمري) با انگيزههاي ديني و شخصي و گاه با حمايتهاي دولتي با دو روش كتابخانه اي و مشاهده اي (و گفتگو با بزرگان و پيروان اديان)، اين مهم را دنبال مي كردند.
برخورد مأمون خليفه هفتم عباسي (متوفي 218 ه.ق) در ماههاي قبل از مرگش با گروهي موسوم به صابئه در شمال بين النهرين (عراق فعلي)، اولين رويارويي حكومت اسلامي با صابئه بود كه طي آن ، فرمان خليفه عباسي مبتني بر پذيرفتن اسلام و يا يكي از اديان اهل كتاب (مانند مسيحيت و يهوديت) به آنان ابلاغ ، و از آن پس اولين انشعابات دروني صابئين پديدار گرديد و عده اي به مسيحيت و برخي به اسلام روي آوردند. اما اين تهديد چندان پابرجا و محكم نبود. خليفه از مسافرتش به شام جان سالم بدر نبرد و حكم خليفه بدون ضمانت اجرايي باقي ماند. خلفا بعدي نيز گاهگاهي با زور و تهديد صابئين را به اسلام فرا خواندند، ولي گسترش خدمات علمي صابئين در بغداد، مركز خلافت عباسي، اين تهديدات را خنثي نمود و نوعي رابطه مسالمت آميز بين آنان پديدار گشت.
رويه تمدن مسيحي به پيشگامي سربازان پرتغالي با رويه مسالمت آميز خلفا عباسي متفاوت بود. سربازان پرتغالي در آغاز قرن هفدهم بعد از استقرار در بصره (بين 1610 تا 1622 ميلادي)، مندائيان صابئين ساكن بصره را به تصور اينكه آنان نيمه مسيحي بوده و بايستي به عضويت كليساي كاتوليك در آيند، ايشان را در قرارگاههاي نظامي با مثابه سرباز پرتغالي گرد مي آورند، و با تهديد و گاه شكنجه هاي بدني، آنان را به مراسم كليساي كاتوليك (اخيراً ساخته شده در بصره) فرا مي خواندند.
از قرن چهارم هجري / دهم ميلادي تا قرن هفتم هجري/ چهارم ميلادي كه اوج امنيت سياسي دولتهاي اسلامي و شكوفايي علوم نقلي و عقلي تمدن اسلامي به حساب مي آيد، بخشهاي وسيعي از كتابخانه هاي عمومي ري، بغداد، نيشابور، مرو، بخارا و خوارزم به موضوعاتي نظير تواريخ عمومي، آراء ملل و فرق مسلمان و غير مسلمان و سفرنامه ها و جغرافياي تاريخي اختصاص يافته بود. صابئين سهم كوچكي در آنها داشتند.
بيروني (متوفي 440 ه ق)، مسعودي (متولد 280 ه ق و متوفي 345 ه ق)، حمزه اصفهاني، ابن النديم (متوفي 380 ه ق) و شهرستاني (متولد 479 ه ق و متوفي 548 ه ق) مهمترين متكلمين و مورخين تاريخ ميانه اسلام (تا 656 ه ق حمله مغول به بغداد) بودند، كه با انگيزه هاي ديني و شخصي به تحقيق در آراء ملل و فرق مسلمان و غير مسلمان و تشريح آراء و آداب صابئين مندايي پرداختند. هر يك از آنها گوشه هايي از زندگي و انديشه صابئين مندايي را بازگو كرده اند.
بيروني و ابن النديم و شهرستاني با روش كتابخانه اي به تشريح آراء و مراسم صابئين پرداختند، و مسعودي در سياحتهاي جهانگردي اش آنها را شناسايي و معرفي كرده است.
در فصل سوم كه به بررسي متون اسلامي اختصاص دارد. اين منابع مورد نقد و بررسي قرار خواهد گرفت. در اينجا مناسب است چگونگي آشنايي تمدن مسيحي با مندائيان صابئي كه از قرن هفدهم آغاز گشت و به تحقيقات عاليه قرن نوزدهم منجر گرديد، دنبال شود.
از بعد از تهاجم مغول و سقوط خلافت عباسي (656 ه ق) و انحطاط امپراطوري اسلامي، سير صعودي تحقيقات مردم شناسي و دين شناسي و جغرافيايي در ابعاد مختلف متوقف، و اين امر در ملل و دولتهاي ديگر، خاصه در غرب كه اينك با تشكيل دولتهاي سوداگر و شروع اكتشافات جغرافيايي از طريق دريا نوردان جسور همراه بود، در شكل تسخير مناطق سوق الجيشي، رشد نمود.
تشكيل دولتهاي مقتدر سوداگر نظير اسپانيا و پرتغال و توجه به كشف مناطق گمنام از طريق دريا نوردي و همسوشدن كليسا در برخي فعاليتهاي نظامي – تجاري موجب گشت كه اولين تماس اروپائيها با مندائيان ساكن ايران و عراق در قرن هفدهم ميلادي توسط سربازان پرتغالي كه به تازگي لنگر ناوگان دريايي خود را در خليج فارس به آب انداخته بودند، صورت پذيرد.
در سالهاي اوليه قرن هفدهم ميلادي نيروهاي پرتغالي به شهر بندري بصره (در عراق كنوني) راه يافتند. به دنبال نيروهاي نظامي، راهبان مسيحي به اين شهر فرا خوانده شدند و آشنايي با گروه مندائيان كه در شهر و اطراف بصره (در كنار رود دجله) زيست مي نمودند، حاصل گرديد.
در ابتدا راهبان دركي صحيح از آداب و شعاير مندائيان نداشتند. آنها تصور مي كردند مندائيان گروهي نيمه مسيحي هستند كه مسيحيت را بطور ناقص درك نموده اند. اولين اقدام راهبان مسيحي ، دعوت مندائيان به دين مسيح بود. دعوت از مندائيان نتيجه اي در بر نداشت و بر حسب سنت قديمي، توسل به زور بهترين راه حل تصور مي شد.
گزارش پيتر دلاواله (نامه مورخ ژوئن 1622) حاكي از آن است كه نيروهاي پرتغالي بعد از توافق با حاكم عثماني شهر بصره، انواع جريمه ها و شكنجه ها را اعمال نمودند. مندائيان مجبور شدند در كليساي كوچكي كه راهبان مسيحي ساخته بودند تجمع نموده و مراسم روز يكشنبه را بجا آوردند. بر حسب همين گزارش، گروهي از مردان مندائي به اردوگاه نيروهاي پرتغالي آورده شدند تا به مثابه يك سرباز پرتغالي، به پرچم و پادشاه پرتغالي اداء وظيفه نمايند.
در كنار اين تهديدات، جهت جلب مندائيان، توزيع لباس و نان صورت مي گرفت. نفوذ پرتغالي ها از 1622 ميلادي در شهر بصره كاهش يافت و راهبان ايتاليايي جايگزين راهبان پرتغالي شدند.
ايگناتوس ايتاليايي از اوايل دهه سوم 1700 ميلادي بعنوان يك مبلغ مسيحي به شهر بصره وارد گشت و كليساي كوچك پرتغالي ها را ترميم و احيا نمود. ايگناتوس به مدت سي سال در بصره سكونت گزيد و در طول اين مدت برخي از مندائيان را به ديدار رهبران كليساي كاتوليك به روم اعزام نمود، و جهت مهاجرت ايشان به سرزمين ديگر، با نايب السلطنه پرتغالي ها در اقيانوس هند وارد مذاكره شد. او در نظر داشت وطن جديدي كه در حوزه استحفاظي كليساي كاتوليك روم باشد براي مندائيان برگزيد. ايگناتوس سيلان را انتخاب كرده بود. انتخاب سرزمين جديد بي نتيجه ماند، چون پرتغالي ها به زودي توسط آلماني ها از سيلان اخراج شدند (1638 ميلادي).
در يك اقدام مشابه ، پنجاه مندايي به شهر مسقط در حاشيه خليج فارس اعزام شدند تا سياست «وطن جديد» عملي گردد. گزارشات ايگناتوس حاكي از آن است كه اين سياست به علت مخاسمات دول اروپايي در خليج فارس، و عدم استقبال مندائيان دنبال نشد، و در واقع با شكست مواجه گرديد.
ايگناتوس طي سي سال اقامت در بصره توانست برخي متون مندايي را ترجمه نمايد. او مندائيان را ترسايان يحيي ناميد. از جمله كارهاي تحقيقاتي ايگناتوس، حاشيه نويسي يك طومار مندايي به نام ديوار اباثر است.
اين طومار هم اكنون در كتابخانه واتيكان موجود است.
ايگناتوس در 1651 ميلادي بصره را ترك نمود و 14 سال بعد جين ثونات در سال 1665، كليساي ايگناتوس را ترميم و به تبليغ مسيحيت در ميان مندائيان همت گماشت.
آنجلوس. اس. جوزفو جانشين ايگناتوس و جين ثونات در طول دهه شصت و هفتاد قرن هفدهم ميلادي، توانستند آئين هاي مندايي را به خوبي درك و زبان آنها را فرا گيرند.
كارمليت آرچانگلوس راهب مسيحي ديگر بود كه در حوالي 1670 ميلادي در بصره تبليغ آئين مسيحي در بين مندائيان را دنبال كرد. همين شخص است كه موفق شد براي اولين بار، چند متن مندايي را از مندائيان بصره خريداري، و به اروپا براي شخصي به نام رابرت هانتينگتون بفرستد.
در سالهاي 1622 تا 1671 ميلادي توسط راهباني كه شرحشان در بالا آمد، برخي از متون مندايي به مركز كليساي كاتوليك در شهر روم فرستاده شدند تا پاپ و اسقف هاي روم درباره آن تحقيق و قضاوت نمايند.
آبراهام اچلنسيس در 1660 ميلادي سه متن مندايي را در روم به چاپ رساند. ولي همه اين كوشش ها به شروع تحقيقات روشمند در كليساي كاتوليك و اروپاي قرن 17 هيچ كمكي نكرد.
در سه دهه آخر قرن هفدهم، ارتباط اروپا، خاصه راهبان مسيحي كه اشتياق گسترش مسيحيت در بين مندائيان داشتند، با بصره قطع گرديد. تنها جي. كاردين در پاريس و اي. كائمپفر در كتابهايشان (سفرها از كاردين و امانيتاتوم از كائمپفر) در نيمه اول قرن هجدهم با رجوع به دايره المعارف ها درباره مندائيان مقالاتي نوشتند. در سال 1765 ميلادي كارستن نايبور از بصره ديدن كرد . او الفباي مندايي را از يك زرگر براي خود رونويسي كرد.
تحقيقات متديك مندايي شناسي در قرن نوزدهم ميلادي
اچ . پترمن آلماني پايه گذار تحقيقات مندايي شناسي با گرايش زبان شناختي به حساب مي آيد. او در بهار 1854 ميلادي به مدت سه ماه در سوق الشيخ عراق شاهد مراسم مندائيان عراق بود. پترمن به نزد يحيي روحاني عالي رتبه مندايي، الفبا و دستورات زبان مندايي را آموخت. اقامت سه ماهه پتر من مصادف با عيد پنجه مندائيان (1 تا 4 فروردين شمسي) بود. پترمن در 1867 ميلادي توانست دستور زبان مندايي و كتاب گنزا ربا را نشر دهد.
پتر من با تسلط بر زبانهاي پهلوي و فارسي و عبري، برخي ريشه هاي مشترك كلمات مندايي با اين زبان ها را شناسايي نمود.
چاپ گنزا و حاشيه نويسي پترمن، كار تحقيق در دين مندائيان را براي دانشگاههاي آلمان و آلماني زبان اروپا سهل نمود. از اين روست كه مي بينيم بيشترين محققين مندايي شناس (جدا از علاقه به رشته هاي فلسفه و دين شناسي) آلماني زبانهايي نظير ليدز بارسكي، ماتسوخ، رودلف و ويدن گرن هستند.
پترمن در 1867 ميلادي كتاب گنزا را به خط خود و به زبان مندايي نوشت و منتشر نمود. او در چاپ گنزاي خويش از چهار نسخه گنزا بايگاني شده در كتابخانه پاريس سود جست.
بيست سال بعد از اقامت كوتاه پترمن در عراق، سيوفي نايب كنسول فرانسه در بغداد (1875 ميلادي) توانست از آداب و مناسك مندائيان اخبار كامل و جديدي جمع آوري نمايد.
گزارش دقيق سيوفي از گسترش جغرافيايي مندائيان (1857 ميلادي) تكميل كننده گزارش پترمن متعلق به سال 1854 ميلادي است. سيوفي جمعيت مندائيان را 4000 نفر ذكر مي كند و 11 نقطه جغرافيايي (اعم از روستا و شهر) در تركيه و ايران را نام مي برد كه محل زندگي مندائيان قلمداد مي شدند.
سيوفي با نوه يحيي (روحاني عاليرتبه اي كه زبان و خط مندائي را به پترمن آموخت) مرتبط بود. او از شخص اخير، اطلاعات دقيقي ازجامعه مندايي و نيز زبان مندايي كسب نمود و گويا چند نسخه خطي را از مندائيان خريداري كرد.
بعد از پترمن، تئودورنلدكه آلماني در 1895 ميلادي كتاب دستور زبان مندايي را تحت نام Mandaisch grammatik منتشر ساخت.
نلدكه زبان شناس، همچون پترمن، به مقايسه واژه هاي عبري و مندايي و سرياني پرداخت، ولي نتوانست بيش از اين در نشر و ترجمه آثار مندائي گام بردارد.
جي.يوتينگ نسخه هايي از قلستا و ديوان اباثر (1904، استراسبورگ) را منتشر نمود. ترجمه يوتينگ نسبت به ترجمه هاي قرن هفدهم در واتيكان روان تر بود. يوتينگ توانايي و تسلط خوبي بر زبانهاي آرامي داشت. او جدولي از حروف الفبا و آواهاي زبانهاي آرامي را در 1890 استراسبورگ منتشر كرده بود، و با بررسي مقايسه اي زبانها و لهجه هاي آرامي، روشي نوين و ماندگار بر جاي نهاد.
تا قبل از پتر من، ايگناتوس، آنجلوس. اس. آبراهام اچلنسيس، ام. نوربرگ، بورس باچ و اچ . پوگنون توانسته بودند برخي متون مندايي مانند اسفرملوشي و ديوان اباثر و بخشهايي از گنزا و قلستا را ترجمه ناقص كنند. اما به علت عدم تسلط ايشان بر خط و زبان مندايي و اطلاعات ديني مندائيان، ترجمه هاي ناقص در واتيكان به علاقه مندان تحقيق در اديان سامي ارائه شده بود. با پيدايش رشته هاي زبان شناسي در قرن نوزدهم، و خاصه در دانشگاههاي برلين و استراسبورگ و لاپيزيك، و كوشش پترمن در ترجمه آزاد از گنزا ربا، تحقيقات مندايي شناسي با جديت والاتر و روش علمي دنبال گرديد . مارك ليدزبارسكي ترجمه پترمن را كمي اصلاح نمود . او در 1905 ميلادي ترجمه جديد تري بر اساس چهار نسخه گنزاي پاريس ارائه نمود. ليدز بارسكي كتاب يحيي را در 1915 ميلادي به چاپ رساند.
كتاب بعدي ليدزبارسكي در 1920 به چاپ رسيد. هم اكنون محققان اروپايي از آثار دو محقق برجسته – پترمن و ليدزبارسكي بيشتري بهره را جسته، و هنوز هم بعد از قريب يك قرن، تحقيقات مندايي شناسي به ترجمه هاي اين دو دانشمند استوار است.
تحقيقات مندايي شناسي در قرن بيستم با نام بانو دراور همراه است. آشنايي بانو دراور با مندائيان، حداقل به اوايل دهه دوم قرن بيستم (1921) برميگردد. او به علت شغل همسرش (مشاور كنسولگري بريتانيا در عراق)، مجبور بود در بغداد اقامت نمايد.
سابقه روزنامه نگاري و علاقه مفرطش به مردم شناسي، او را به سوي قوم در خلوت گزيده مندائيان جلب نمود. دراور نه دين شناس بود و نه زبان شناس. بيشتر به علت آيين هاي غسل و ازدواج مندائيان، به اين قوم علاقمند گرديد. او فكر مي كرد آيين هاي مندائيان براي اروپائيها جذاب خواهد بود. به همين خاطر كتاب مندائيان عراق و ايران، مملو از توضيحات آييني است.
شيخ نجم (روحاني عاليرتبه مندايي) ، بسان يحيي در زمان پترمن آلماني، خدمات شاياني به بانو دراور نمود. مهمترين اين خدمات، ارسال متون مندايي به اقامتگاه دراور در لندن طي سالهاي 1936 تا 1950 ميلادي بود. متون ارسالي شيخ نجم نيمي از مجموعه 54 قسمتي موسوم به مجموعه دراور – بايگاني شده در كتابخانه بودليان آكسفورد – را تشكيل مي داد. بانو دراور با كمك شيخ نجم و ديگر روحانيون مندايي بهره گيري از دستور زبان مندايي اثر پترمن توانست متون:
1- اسفر ملوشي
2- قلستا
3- هزار و دوازده سوال
4- ديوان اباثر
5- انياني
6- سيدرا اد نشماتا
را ترجمه نمايد. نيز متون معروف به قماها را نشر داد، و جامعه دانشگاهي انگلستان را با دين مندايي آشنا نمود. آب در شراب (لندن – 1956 ) و مندائيان عراق و ايران (آكسفورد – 1937) دو كتاب ارزشمند بانو دراور هستند كه به روش توصيفي و مقايسه اي تاليف شدهاند.
طومارهاي شرح اد قابين و اد شيشلام ربا همراه با فونوتيك (آوانگاري) و ترجمه، در 1950 ميلادي توسط بانو دراور چاپ شدند.
ارزش آثار دراور در توصيف آيين دين مندائيان است. تعليقات و حواشي دراور بر ترجمه هاي متون مندايي، نشانه آگاهي او بر جزئيات آيين هاي مندايي است.
او رابطه آيه ها و آيين ها را بخوبي مي دانست. بطور مثال به جزئيات آيين اعطاي درجه روحانيت، و ارتباط آن با بوثه هاي (آيه هاي) متون مختلف مندايي آگاه بود. نام كتاب آب در شراب به صورت استعاره اي از آيين بالا اخذ شده است. اين نام، اشاره اي است به قسمتي از آيين اعطاي درجه روحانيت ، كه طي آن مقداري آب در ظرف حاوي چهار عدد كشمش، ريخته ميشود. دراور در اين كتاب تلويحاً رابطه نان مقدس و شراب در آيين مسيحي، با نان مقدس و آب در آيين مندايي را مقايسه مي كند.
كتاب مندائيان عراق و ايران سالها قبل از آب در شراب چاپ گرديد. اين كتاب بر اساس يادداشتهاي دراور در عراق تدوين گرديد. اين كتاب به سبك تشريح حوادث روزنامه كه گويا نويسنده خود شاهد لحظه به لحظه حوادث بوده، نوشته شده است. متن كتاب سهل و آسان است و هيچ گاه با فلسفه شعاير و فلسفه دين و مطالب سنگين ديني نمي پردازد.
ازدواج ، تدفين، غسل، فرهنگ عمومي، افسانه ها و اساطير، ادبيات مندايي و اعطا درجه روحانيت بخشهاي مختلف اين كتاب هستند، كه عموم مطالب آن بر اساس ديدني ها و يا برگرفته از گفتگوهاي دراور با روحانيون مندايي است.
رودلف ماتسوخ (1993-1919) چكسلواكي الاصل و آلماني زبان، از محققين و دانشمندان زبان شناس معاصر است كه به كليه زبانهاي سامي از جمله زبان مندايي و خط مندايي مسلط و آشنا بود. در دهه 1330 در دانشگاه تهران – ايران تدريس مي كرد و چند مسافرت كوتاه به خوزستان و عراق داشت. شيخ عبدالله صابي از روحانيون بزرگ مندايي در آن سالها مورد مشاورت ماتسوخ قرار داشت و در سال 1991 با دعوت از شيخ سالم چهيلي (از روحانيون برجسته كنوني) به برلين، آخرين كتابش را تحت عنوان لهجه خرمشهري در زبان مندايي به رشته تحرير درآورد. ماتسوخ – كه سنگيني خدماتش هنوز احساس مي شود توانست فرهنگ لغات مندايي را تدوين نمايد، و ارتباط آوانگاري زبان پهلوي و فارسي و عبري با زبان مندايي، و سير تحول واژه هاي مندايي در كتابت و محاوره را تشريح كند . از ديگر خدمات او به تحقيقات مندايي شناسي ترجمه برخي از اظهارات (زندگي نامه نويسي در پايان هر بخش از متون مندايي) گنزاي پترمن بود.
گئو ويدن گرن استاد كرسي ايران شناسي دانشگاه اوپسالاي سوئد، تحقيقات عميق و گسترده اي بر اديان ايران باستان دارد. بررسي مقايسه اي اجزا آيين و دين مندائيان با آراء مانويت همراه با تأثيرات فرهنگ اجتماعي ايرانيان بر مندائيان ، در دوره هاي اشكاني و ساساني، در كتاب ماني و مانويت (1961 – اشتوتگارت) آمده است. نيز در كتاب مذاهب ايران به روشهاي انديشه گنوسي و آراء مندائيسم و ميترائيسم پرداخته است.
كورت رودلف در دهه 1960 ميلادي بيشترين آثار خود را درباره مندائيان با چاپ رساند. بررسي اصلي ترين آيين مندائيان (غسل تعميد) از نظرگاه فلسفي و عرفاني و تحقيق پيرامون هستي شناسي مندائيان به مثابه يك انديشه گنوسي و چاپ مجدد گنزاي ليدزبارسكي (همراه مقدمه در خور توجه بر آن ) از آثار مهم ايشان است .
بانو پروفسور باكلي (متولد 1944 ميلادي – نروژ) آخرين حلقه مندايي شناسان معاصر مي باشد. او در رشته هاي روانشناسي و جامعه شناسي در مقاطع ليسانس و فوق ليسانس تحصيل نموده، رساله دكتراي خود را در خصوص دين مندائيان (1968) گذرانده است. در دايره المعارف دين به ويراستاري ميرچاايلياده (1987 – مك ميلان) مقاله دين مندائيان را به رشته تحرير درآورده است. مقالات ديگري درباره زندگي نامه هاي گنزاي پترمن و نقد و بررسي مكاتبات خانم دراور و شيخ نجم به چاپ رسانده است و هم اكنون در آمريكا به سر مي برد و تحقيقاتش را بر شجره نامه هاي نويسندگان مندايي متمركز كرده است.
اولين بار در سال 1973 ميلادي به اهواز آمد و با روحانيون مندائي گفتگو كرد. دومين بار در 1996 ميلادي به دعوت دانشگاه شهيد بهشتي – گروه تاريخ به ايران آمده و از اهواز و مناطق مندايي نشين ديدن مي كند. در فروردين 1357 شمسي در كنفرانسي تحت عنوان رابطه مانويت و مندائيسم در دانشگاه شهيد بهشتي شركت كرده و نظرات خود را درباره آراء مندائيان بيان نمود.
ادامه دارد ....
پاورقی :
۱- اسنی به فرقه ای از یهودیان اطلاق می گردد که در ادامه شریعت موسوی درج شده در تورات به روشهای زاهدانه سخت اعتقاد داشته اند . گروهی از محققان یحیی ( ع) را به این فرقه منتسب دانسته اند . آنها بیشتر وقت خود را به عبادت و ریاضتهای طولانی سپری می کردند . از کارهای مهم آنها نگارش دقیق متون مذهبی بود که همین اواخر مجموعه ذیقیمتی از نگارشهای آنها در بحرالمیت کشف گردید که رازهای بسیاری را بر محققان گشود . علاقه مندان می توانند برای مطالعه بیشتر به کتابهای تاریخ ادیان بخش یهودیت و فرقه های آن مراجعه کنند